چیزهایی درهم

ساخت وبلاگ
پ با تلفن حرف می‌زند. با رفیقش که سلطان اعتماد به‌نفس خاورمیانه است. البته که طفلک نه معاشری دارد نه رفیقی. ادم خودخواه، بی‌ادب و پرادعا‌یی است. پ همیشه تشویقش می‌کند. خیلی با افتخار درباره‌ش حرف می‌زند.دیشب ط گفت مادر و پدرش گفتند که به او افتخار می‌کنند. باز یادم آمد هیچ‌وقت من چنین چیزی نشنیدم. همیشه کم بودم. حتی حالا که مادربزرگم از شکل بوسیدنم هم ایراد می‌گیرد. روی ماهش را شبیه دخترِ از دیدِ او منفورِ خواهر شوهر بدبختش بوسیده بودم. دوست داشتم بپرسم چرا هیچوقت مهربان نبودی؟ چه زبان تلخی داشتی و داری. بعد تمام راه به اضطراب خودم در همه‌ی کودکی و نوجوانی فکر کردم. به راهی که بین دو خانه بود. خانه‌ی کودکی و بی‌پناهی بزرگسالی. به تهران. دختر خوب این‌همه سال را در جاده نمی‌گُذَراند. من دختر خوبی نبودم‌. از دید این‌ها.لااقل نباید خودم را اذیت کنم. سخت نگیر عزیز من. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:13

خودم را به کسی ثابت نمی‌کنم. نه استاد راهنما، نه رییس، نه خواهرم، نه پ و نه هیچ خر دیگری. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:13

کمبودِ خواب. کمبودِ پول، کمبودِ تفریح، کمبودِ خوراکی ِخوشمزه، کمبودِ شادی، کمبودِ زندگی. چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 13:13

«خسته شدم از بس تک و تنها دویدیم...»

ببین عزیزم یه صفحه بزن دوباره بنویس. چقدر این جمله رو خوب می‌فهمم. من از هشتاد و هشت اینجا تنها بودم. شاید فقط پ بود. دوره‌ی کوتاهی که دوست بودیم. دوستش داشتم و انگار دوستم داشت. اما باهم بودن‌مان همان شعر قیصر امین‌پور است: وسعتی به قدر ما دو تن/ گر زمین دهد زمان نمی‌دهد.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:26

انگار بار زیادی روی دوشم بوده. از لحاظ روانی. خیلی خسته و فرسوده شدم. امروز با رییس بحث کردم. اوضاع خوب نیست. ماجرای سرطان زندگی نامعلومی برای پ درست کرده. مرتب به صداهایی که ربط مستقیمی به من ندارد گوش می‌کنم. نگرانم. ژ می‌گفت دلشوره، دلشوره، دلشوره. نگرانش شدم. از لحاظ روحی زیادی خسته‌ام. مثل همیشه. کاش خبرهای خوب برسد.

چیزهایی درهم...
ما را در سایت چیزهایی درهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 15:26